1

Fettuccine با زعفران گفت توسط انریکو Fiorentini, آشپز حقیقت, اما به خصوص مرد

چند شب پیش انریکو Fiorentini, آشپز دل رستوران Canneto در وسبک میلان هتل فرودگاه Malpensa, من فقط شگفت زده شد! اجازه بدهید من توضیح دهد که چرا ...

وقتی که من را ببینید در شبکه های اجتماعی عکس از غذاهای بدون کوچکترین توضیحی نوشته شده I stizzisco تا حدودی. من می خواهم به درک آنچه من می بینم, و آن را به این دلیل که حس کنجکاوی بدانید که من از درخواست اطلاعات در مورد خلق از حملات نگه ندارد به طبخ در وظیفه.

من معتقدم که کنجکاوی, روزه بن, برای موفق شدن. عادلانه E 'به درخواست بدون ترس از ندانستن. بسیاری از نمی دانم, اما افسوس که نپرسید. شما می توانید فرهنگ غذایی خوب, شراب, روغن و سرکه و همچنین, آموزنده با قرص های که شما را به جهان زیر آب از چیزهای خوب را کشف.

خوب, این بار عکاس آشپز خالق به باریکش شود انریکو ها Fiorentini است.

I confessarvi, از آنجایی که من خودم تقریبا آن را باور ندارد, که, بعد از چند بار که از قضا من به عدم اشاره کرد, به چاره خواست به اختصاص یک ظرف, اما نه تنها, او همچنین به من گفت مگر من از او بخواهید! 😉

دفعات بازدید: زیر را به عنوان او شرح داده شده…

"Fettuccine با برنز زعفران کشیده شده با کرم رازیانه, prugne rosse و کاکائو "

سینتیا, la fettuccine با برنز زعفران کشیده, تولید محدود است دره کوچک و تنگ’Az. AGR. تاکستان های بیشتر, شرکت بسیار کوچک Marche, و نه کوچک, که صاحب یکی از ساده ترین و اصیل ترین مردم من تا حالا دیدم است.

La prugna Rossa از در این دوره در بالاترین حد خود, با تعادل بین تلخ و شیرین بسیاربرنز فتوچینی کشیده شده sugosa. La لوبیا کاکائو غنی می دهد و شخصیت crispness و اقتدار در مورد زعفران, ادویه نجیب ساخته شده از قلب گل. Il رازیانه وحشی در آخرین, این چمن خود به خود برای برتری در این فصل است, طراوت می دهد, لذت بخش احساس سبکی و پاکیزگی در کام.

من این غذا اختصاص داده شده چرا که من فکر می کنم شما یک مقدار زیادی از شباهت با تمام این ویژگی ها من فقط ذکر شده. ظرافت، درک و سادگی پیچیده ... ترکیبی از کیفیت است که ممکن است به نظر می رسد متناقض, در حالی که از سوی دیگر هر یک از آنها می جبران است.

من باید بگویم که من خوش متعجب شد انریکو. آیا شما فکر می کنم که به زودی به عنوان من او را ملاقات من کمی نفرت انگیز بود. من از او پرسیدم به من کمی بگویید’ در دی, اما با یک پیشنهاد, برای استفاده از قلب…

چه کسی انریکو Fiorentini است? منظور من از مرد, و همچنین به عنوان آشپز ...

سینتیا, من می توانم با گفتن شما شروع که من را دوست داشت که در آشپزخانه به خاطر من, برای کار, آنها اغلب غایب بودند. شنبه روز بازار بود, شما خرید, و پس از آن, بازگشت به خانه, شما سبزیجات تمیز. من هم دوست داشتم کتابچه راهنمای و پردازش محصول در مواد غذایی, جالب بود, و هنوز هم است. من به یاد داشته باشید کتاب آشپزی قدیمی موجود در یک کشو, “Carnacina”. در ابتدا به نظر من غیر قابل فهم, سپس, به مناسبت گرفتن togethers در پایان مدرسه در زمان متوسط, من جسارت به برخی از شیرینی بی شیرینی سنگ مرمر به درستی نمک ترشی استفاده نمی شود, من در فکر هنوز هم لبخند ...

هنگامی که زمان را انتخاب کنید آدرس دبیرستان آن آمد من به دو جهت به سمت هتل وسوسه شد. من از فداکاری های زندگی که من از وارد شدن به بود آگاه نیست. از سال اول من از آشپز من در آن زمان درگیر شد, مارکو Olivieri, رویدادی کوچک در فوق برنامه. در فاصله I می تواند به شما بدون شک که من تا به حال هیچ شانس بگویید, چرا که آن را یک حرفه ای جدی که کار خود را با شور و شوق انجام شد. این کلمه کلیدی برای کسانی که به سمت این کار در حال حرکت است, عشق و شور و احساس, مورد نیاز اساسی برای کسانی که می خواهند به طبخ.

من پنهان نیست که من تلاش بیشتر را در محل کار و در مدرسه, البته زمانی که فرصت وجود دارد; من از این فرصت برای تشکر از خانواده ام که همیشه به من به طور مداوم پشتیبانی. پس از فارغ التحصیلی من با تجربه برای اولین بار آغاز شده, دا پک, از دی لئوناردو Orti, توسط دوک میلان, به ساحل زمرد و توسکانی, پس از آن در خارج از کشور ادامه, با دیدار از فرهنگ های مختلف و غذاهای قومی. دگردیسی مداوم و مرد آشپز که در من بود.

با سفر های خارجی بسیاری از چیزها در زندگی من را تغییر داده اند, جایگزین تنهایی, malinconia, فاصله. این پس از آن بود که من تمرکز بیشتر در کار, بستن خودم, در دنیای من, قطعا با تاثیر مختلف بر بودن, تبدیل شدن به کمتر اجتماعی, کمتر ارتباطی, بیشتر نزدیک, تحمل و مودی. هنگامی که tornavo, بعد از مدت طولانی اقامت در خارج از کشور, من پیدا کردم خودم تقریبا در یک محیط است که نمی تواند تشخیص یکباره. وقتی که آمد آن زمان به من ترک حمله به اضطراب و غم و اندوه ... توالی احساسات قوی که من در آشپزخانه ریختن شد, شاید, زیرا با گذشت زمان, رشد می کند احساسات ...

این چیزی بود که من می خواستم به Enrico, من می خواستم به بیرون می آیند و به همین ترتیب انسان بود. خواندن کلمات او, علاوه بر به تحریک, من درک می کنم کمی بیشتر آنچه در آن به معنی امروز را یک آشپز می گوید:. کسب و کار سختی که, دیده را از خارج, واقعا این ایده از مشکلات را ندارد. همانطور که من اغلب می گویند, به درک مردم و کار خود را, تنها آنها زندگی می کنند, به طور مستقیم در "میدان".

هنری نیز دوست دارد موسیقی. این چیزی است که او می خواست به من بدهد, موسیقی یادآور دریا, املاک, و پابرهنه راه رفتن بر روی شن و ماسه ...

Seguici

Vuoi avere tutti i post via mail?.

Aggiungi la tua mail: